26 فرهنگ

radical

/ˈradikəl/

دیکشنری انگلیسی به فارسی

افراطی، رادیکال، ریشه، اصل، طرفدار اصلاحات اساسی، بنیان، ریشگی، سیاست مدار افراطی، بن رست، علامت رادیکال، قسمت اصلی