26 فرهنگ

push

/po͝oSH/

دیکشنری انگلیسی به فارسی

فشار دادن، فشار، هل، زور، فشار با سر، فشاربجلو، تنه، فشردن، هل دادن، نشاندن، چیزی را زور دادن، با زور جلو بردن، شاخ زدن، یورش بردن