26 فرهنگ

prostitute

/ˈprästəˌt(y)o͞ot/

دیکشنری انگلیسی به فارسی

فاحشه، فاجره، پارگی، فاحشه بازی کردن، فاحشه شدن، برای پول خود را پست کردن، خود فروش