26 فرهنگ

ترجمه مقاله

proctors

/ˈpräktər/

دیکشنری انگلیسی به فارسی

پروکرات ها، ناظر، متولی، وکیل قانونی، بازرس دانشجویان، نایب، نظارت کردن، بازرسی کردن