26 فرهنگ

process

/prəˈses,ˈpräsəs,ˈpräˌses,ˈprō-/

دیکشنری انگلیسی به فارسی

روند، فرایند، عمل، سیر، جریان عمل، مراحل مختلف چیزی، پیشرفت تدریجی ومداوم، دوره عمل، فرا گرد، تهیه کردن، پردازش کردن، مراحلی را طی کردن، بانجام رساندن، تمام کردن