probe/prōb/دیکشنری انگلیسی به فارسیپروب، کاوشگر، کاوش، تحقیق، رسیدگی، میله، میله استحکام، جستجو، اکتشاف جدید، سنبه جراحی، مسبار، کاوش کردن، تفحص کردن، غور وبررسی کردن