26 فرهنگ

powder

/ˈpoudər/

دیکشنری انگلیسی به فارسی

پودر، گرد، باروت، پودر صورت، سوده، خاکه، پودر کردن، پودر شدن، پودر زدن به، گرد زدن به، گرد مالیدن بصورت گرد در اوردن