26 فرهنگ

poor

/po͝or,pôr/

دیکشنری انگلیسی به فارسی

فقیر، مسکین، ناچیز، غریب، مستمند، معدود، محتاج، بی نوا، نا مرغوب، بی پول، دون، بی چاره، لات، فرومایه، فرومانده، ضعیف الحال، نا سازگار، پست