26 فرهنگ

plumbed

/pləm/

دیکشنری انگلیسی به فارسی

لوله کشی، با شاقول ازمودن، لوله کشی کردن، ژرف یابی کردن، عمق پیمودن، عمودیقرار دادن، شاقولی افتادن، با سرب مهر و موم کردن