26 فرهنگ

plats

/plat/

دیکشنری انگلیسی به فارسی

پلات، نقشه کشی، زمینهسازی، نقشه، قطعه زمین کوچک، قطعه، جلگه، بافتن گیسو، نقشه کشیدن