26 فرهنگ

partition

/pärˈtiSHən,pər-/

دیکشنری انگلیسی به فارسی

پارتیشن، تقسیم، دیواره، تیغه، حد فاصل، جدا کردن، وسیله یا اسباب تفکیک، اپارتمان، افراد، جزء بندی کردن، تفکیک کردن، تقسیم کردن، تقسیم به بخش های جزء کردن