26 فرهنگ

ترجمه مقاله

paralyses

/pəˈraləsis/

دیکشنری انگلیسی به فارسی

فلج می کند، فلج، رخوت، وقفه، از کار افتادگی، عجز، بی حالی، رعشه، سکته ناقص، خواب رفتگی