26 فرهنگ

ترجمه مقاله

oscillates

/ˈäsəˌlāt/

دیکشنری انگلیسی به فارسی

نوسان، تلو تلو خوردن، نوسان کردن، تاب خوردن، مردد بودن، از این سو به ان سو افتادن