26 فرهنگ

organic

/ôrˈganik/

دیکشنری انگلیسی به فارسی

ارگانیک، الی، عضوی، سازمانی، اساسی، حیوانی، بنیانی، ذاتی، موثر درساختمان اندام، اندام دار، وابسته به شیمی الی، وابسته به موجود الی، اصلی