oblique/ōˈblēk,əˈblēk/دیکشنری انگلیسی به فارسیمورب، گونیا، سطح اریب، اریب کردن، رنده کردن، اریب وار بریدن یا تراشیدن، اریب، مایل، غیر مستقیم، ضمنی، حاده یا منفرجه، منحرف