26 فرهنگ

nurse

/nərs/

دیکشنری انگلیسی به فارسی

پرستار، دایه، مهد، پرورشگاه، مرهم گذار، پروراندن، پرستاری کردن، شیر خوردن، باصرفه جویی یا دقت بکار بردن