26 فرهنگ

monitors

/ˈmänətər/

دیکشنری انگلیسی به فارسی

مانیتورها، مبصر، انگیزنده، اگاهی دهنده، گوشیار، دیده بانی کردن، به علائم رمزی مخابراتی گوش دادن