26 فرهنگ

minor

/ˈmīnər/

دیکشنری انگلیسی به فارسی

جزئی، خردسال، رشته فرعی، شخص نابالغ، کهاد، صغیر، کوچکتر، خرد، کمتر، اصغر، صغری، پایین رتبه، محزون، کماد