25 فرهنگ

messes

/mes/

دیکشنری انگلیسی به فارسی

messes، یک ظرف غذا، یک خوراک، هم غذایی، طعام، سالن غذا خوری سرباز خانه، خوراندن، شلوغ کاری کردن، الوده کردن، اشفته کردن، خوراک دادن