25 فرهنگ

mean

/mēn/

دیکشنری انگلیسی به فارسی

منظور داشتن، میانگین، اعتدال، حد وسط، منابع درامد، قصد داشتن، مقصود داشتن، هدف داشتن، معنی ومفهوم خاصی داشتن، متوسط، بد، بدجنس، وسطی، پست، خسیس، پست فطرت، میانی، واقع در وسط، اب زیر کاه