26 فرهنگ

mark

/märk/

دیکشنری انگلیسی به فارسی

علامت، مارک، نشانه، نشان، نمره، مرز، علامت مخصوص، داغ، خط شروع مسابقه، نقطه، علامت سلاح، خط، چوب خط، مدل مخصوص، حد، درجه، پایه، هدف، علامت گذاردن، نشان کردن، علامت گذاشتن، توجه کردن