26 فرهنگ

ترجمه مقاله

litter

/ˈlitər/

دیکشنری انگلیسی به فارسی

بستر، تخت روان، کجاوه، زایمان، محمل، ریخته و پاشیده، اشغال، اشغال پاشیدن، زاییدن