26 فرهنگ

linesman

/ˈlīnzmən/

دیکشنری انگلیسی به فارسی

خط خطی، خط بان، سیم بان، سرباز صف، سربازخط جبهه، مواظب برخوردتوپ باخط، سیم کش هوایی