26 فرهنگ

letter

/ˈletər/

دیکشنری انگلیسی به فارسی

نامه، حرف، کاغذ، عریضه، ادبیات، نویسه، مرسوله، مراسله، حرف الفباء، حرف چاپی، اثار ادبی، موجر، دانش، اجازه دهنده، خط، با حروف نوشتن، با حروف علامت گذاشتن