26 فرهنگ

lag

/lag/

دیکشنری انگلیسی به فارسی

تاخیر، عقب ماندگی، کندی، پس افت، لنگی، واماندگی، محکوم، عقب ماندن، لنگیدن، تاخیر کردن، عقب افتادن