26 فرهنگ

ترجمه مقاله

keys

دیکشنری انگلیسی به فارسی

کلیدها، کلید، مفتاح، مایه، وسیله راه حل، جزیره کوچک سنگی یا مرجانی، راهنما، کلید کردن، کلید بستن، کوک کردن، با اچار بستن