26 فرهنگ

jab

/jab/

دیکشنری انگلیسی به فارسی

جب، ضربت با چیز تیز، ضربت با مشت، مشت، ضربت زدن، خنجر زدن، سک زدن، سیخ زدن، سوراخ کردن، ضربت ناگهانی زدن