26 فرهنگ

interest

/ˈint(ə)rist/

دیکشنری انگلیسی به فارسی

علاقه، بهره، سود، مصلحت، سهم، دلبستگی، فرع، تنزیل، علاقه و علاقمند کردن، ذینفع کردن، بر سر میل اوردن