26 فرهنگ

intercommunicate

/ˌintərkəˈmyo͞oniˌkāt/

دیکشنری انگلیسی به فارسی

ارتباط برقرار کردن، مرتبط بودن با، مراوده داخلی داشتن، مبادله کردن، امیزش کردن، معاشرت کردن