26 فرهنگ

individualized

دیکشنری انگلیسی به فارسی

فردی، از دیگران جدا کردن، بصورت فردی در اوردن، تمیز دادن، تشخیص دادن، حالت ویژه دادن، منفرد ذکر کردن، تک کردن