26 فرهنگ

incriminate

/inˈkriməˌnāt/

دیکشنری انگلیسی به فارسی

ادعا كردن، متهم کردن، مقصر قلمداد کردن، بگناه متهم کردن، گرفتار کردن، تهمت زدن به، گناهکار قلمداد نمودن