26 فرهنگ

importunes

/imˈpôrCHən,ˌimpôrˈt(y)o͞on/

دیکشنری انگلیسی به فارسی

واردات، مصرانه خواستن، اصرار کردن به، عاجز کردن، سماجت کردن، ابرام کردن، عذاب دادن