26 فرهنگ

ترجمه مقاله

immured

/iˈmyo͝or/

دیکشنری انگلیسی به فارسی

تعطیل شده، در دیوار قرار دادن، در چهار دیوار نگاهداشتن، محصور کردن، زندانی کردن