immediacy/iˈmēdēəsē/دیکشنری انگلیسی به فارسیبلافاصله، فوریت، بی واسطگی، بی درنگی، بی فاصلگی، اگاهی، حضور ذهن، قرب جواز، مستقیم و بی واسطه بودن