26 فرهنگ

hunch

/hənCH/

دیکشنری انگلیسی به فارسی

هانچ، قوز، ظن، گوژ، قلنبه، فشار با ارنج، کوهان، احساس وقوع امری در اینده، قوز کردن، خم کردن، بشکل قوز دراوردن، تنه زدن