26 فرهنگ

humor

/ˈ(h)yo͞omər/

دیکشنری انگلیسی به فارسی

شوخ طبعی، شوخی، مشرب، خلق، خلط، تنابه، خوش مزگی، خاطر، راضی نگاهداشتن، خوشی دادن