26 فرهنگ

heel

/hēl/

دیکشنری انگلیسی به فارسی

پاشنه، پاشنه جوراب، عقب، پشت سم، پاهای عقب، ته، پاشنه کف، پاشنه گذاشتن، کج شدن، یک ور شدن، مسلح کردن