26 فرهنگ

harrowing

/ˈharōiNG/

دیکشنری انگلیسی به فارسی

مزاحم، جریحه دار کردن، ازردن، زخم کردن، غارت کردن، اشفته کردن، با چنگک زمین را صاف کردن