harnesses/ˈhärnis/دیکشنری انگلیسی به فارسیمهار، دهنه، افسار، تارکش، اشیاء، زین و برگ کردن، مهار کردن، تحت کنترل دراوردن، تهیه کردن، افسار زدن، مطیع کردن