26 فرهنگ

hardest

/härd/

دیکشنری انگلیسی به فارسی

سخت ترین، سخت، دشوار، مشکل، سفت، شدید، سنگین، قوی، سخت گیر، زمخت، قسی، ژرف، نامطبوع، معضل، خسیس، پرصلابت، پینه خورده، فربه