26 فرهنگ

hanging

/ˈhaNGiNG/

دیکشنری انگلیسی به فارسی

حلق آویز، اعدام، بدار زدن، چیز اویخته شده، اویز، در حال تعلیق، معلق، اویزان، مستحق اعدام، فروهشته