26 فرهنگ

gum

/gəm/

دیکشنری انگلیسی به فارسی

آدامس، صمغ، چسب، لثه دندان، انگم، قی چشم، درخت صمغ، وسیع کردن، با لثه جویدن، چسب زدن، چسباندن، گول زدن، صمغی شدن