gum/gəm/دیکشنری انگلیسی به فارسیآدامس، صمغ، چسب، لثه دندان، انگم، قی چشم، درخت صمغ، وسیع کردن، با لثه جویدن، چسب زدن، چسباندن، گول زدن، صمغی شدن