grip/grip/دیکشنری انگلیسی به فارسیگرفتن، گریپ، چنگ، نهر کوچک، چنگ زنی، نزله وبایی نای، ادراک و دریافت، انفلوانزا، نهر کندن، چسبیدن به، محکم گرفتن، نیروی گرفتن