grated

دیکشنری انگلیسی به فارسی

رنده شده، رنده کردن، با شبکه مجهز کردن، حبس کردن، شبکه دار کردن، ساییدن، ازردن، صدای خشن دراوردن، بزور ستاندن، سابیدن

برای این واژه معنی دیگری پیشنهاد دهید. پس از تأیید، معنی پیشنهادی با نام‌تان در سایت منتشر خواهد شد.

خرید اشتراک
افزودن واژه
افزونه مرورگر
درباره
ارتباط با ما