26 فرهنگ

ترجمه مقاله

fuse

/fyo͞oz/

دیکشنری انگلیسی به فارسی

فیوز، فتیله مواد منفجره، سیم گذاشتن، فتیله دینامیت، ترکیب کردن یا شدن، گداختن، امیختن، فتیله گذاشتن در، فیوزدارکردن، ذوب شدن، مخلوط کردن