26 فرهنگ

frill

/fril/

دیکشنری انگلیسی به فارسی

فرفری، حاشیه چیندار، لذت، چین، زوائد، تزئينات، پیرایه، افراط، تجمل، چیز بیخود یا غیر ضروری، ریشه دار کردن، حاشیه دوختن بر