26 فرهنگ

forbids

/fôr-,fərˈbid/

دیکشنری انگلیسی به فارسی

ممنوع است، منع کردن، قدغن کردن، ممنوع ساختن، باز داشتن، اجازه ندادن، ممانعت کردن