26 فرهنگ

foil

/foil/

دیکشنری انگلیسی به فارسی

فویل، ورق، زرورق، تراشه، ته چک، فلز ورق شده، سیماب پشت اینه، خنثی کردن، فلز را ورقه کردن، بی اثر کردن، دفع کردن