26 فرهنگ

flux

/fləks/

دیکشنری انگلیسی به فارسی

شار، ریزش، مد، سیل، سیلان، گداختگی، گداز، تغییرات پی درپی، اسهال، خون ریزش، جاری شدن، گداختن، اب کردن