26 فرهنگ

flock

/fläk/

دیکشنری انگلیسی به فارسی

گله، رمه، جمعیت، دسته پرندگان، گروه، گرد امدن، جمع شدن، ازدحام کردن، جمع کردن، بصورت گله ورمه در امدن